یک صفحۀ دیگر از تاریخ کشور، بازهم به گذشته ها سپرده میشود؛ چه دردآوراست که گذشت این همه نابرابریها و ناهنجاریها چشم بصیرت افراد، گروپها و احزاب سیاسی و مذهبی را باز نکرده و هنوزهم همانند کاروانی در جهت مخالف، با رشد و روند جبری و تکاملی جامعه در حرکت اند و گویا مشعل های سعادت و تعالی را در دست داشته و غافل از وزش بادهايی اند که شعله های آن، دوباره سر و روی خود آنها را بوسه می زند.
نگاهی به تحولات سیاسی- اجتماعی، رشد اقتصاد و رفاه و آسایش مردم در دهۀ اخیر، بیانگر تغییرات روبنايی و ظاهرپروری به پیمانۀ وسیع آن گردیده و جامعه را به شکل استدیومى درآورده که درهای آن بسته و تنها عاملین کشتار مردم چون دوره سیاه طالبان و آوردن جبری مردم برای تماشای آن همه وحشت، آراسته گردیده است.
 این آرایشگری را اکنون افراد و اشخاص وابسته به سازمانهای جاسوسی و ویرانگر بیگانه به خصوص آی اس آی پاکستان و دیگر کشورهای به اصطلاح همسایۀ نیک، با الفاظ و سمبول های ظاهری و سوءاستفاده از اعتقادات و عقاید مذهبی، با دامن زدن و انتخاب زیرکانه در پارچه پارچه کردن این کشور چند پارچه، تلاش میورزند؛ افرادی که در چوکات اکادمیک در زمانی که همه باهم به دور از هرنوع تعصب زبانی، قومی، مذهبی، در فضای امن زندگی میکردند، مذبوحانه در تلاش بودند تا مانع رشد و تکامل عادی جامعه گردند؛ افرادی که در تدریس مضامینى چون قوم شناسی، بشرشناسی سیاسی و سایر علوم اجتماعی در دانشگاه های کابل، ما را یکی به جان دیگر می انداختند و برتری خواهی و تسلط قومی و زبانی و منطقوی را جبراً در اذهان بی خبران تزریق مینمودند؛ افرادی که توان پذیرش حقایق عینی جامعه را به چشم باز و مغز فراخ نداشتند؛ افرادیکه در گفتار دم از آزادی، برابری و حقوق مساوی تمام ملیت ها در جامعه میزنند؛ اما در عمل هرگامى را که بر میدارند، جز سرعت زیادتر به پارچه ساختن و از هم دور کردن مردم، چیز دیگری نميتوانند به ارمغان بياورند.
ü      آیا ادعايی که تنها فقط مردم میتوانند در خود تغییرات بیاورند، میتواند با مفهوم علمی و منطقی همنوا باشد؟
ü      آیا این تعبيرات درست است که انسان چه بخواهد و چه نخواهد، بیانگربرهم زدن سیر طبیعی رشد و تکامل جامعه نیست؟
ü      آیا انتخاب یک قوم و یا یک گروپ در یک جامعۀ چندین ملیتی، میتواند مفهوم تغیير را در جهت مثبت نآن برملا سازد؟
ü      مگر سیر زمان و تاریخ پرپیچ و خم این خطه، این نکته را به اثبات نرسانده که با یکه تازی و تفوق طلبى قومی و زبانی، نمیتوان به عمر این همه نابسامانى ها پایان داد؟
((آنکه ناموخت از گذشت روزگار- هیچ نیاموزد ز هیچ آموزگار))
ü      مگر ممکن است که تنها از عقب شیشه های قصرها  مشکلات جامعه را پایان داد؟
ü      مگر ممکن است که با حق تلفی و ادعای حاکمیت قومی و زبانی و منطقوی؛ حقوق گروپ، قوم، و دیگر مليت ها را نادیده گرفت؟
ü      مگر ممکن است که با انتخاب افرادى چند از یک قوم و یک گروپ، به این مشکل به شکل واقعی و دایمی آن پایان داد؟
اگر آگاهان و سياست دانان و ادعا گران رفاه و آسایش مردم و جامعه، نظر کوتاهى بر نامنظم بودن روند تکاملی جامعه(ترافیک) بیندازند، و اگر توان درک آن باشد، به وضاحت میتوان دید که در لا بلای این همه بی نظمی حاکم، بازهم نظم خودجوش که خاصۀ انسانها است، حاکم است.
 هر راننده، صرفنظر از همه اختلافات آورده شده، تلاش میورزد که از جاده و راهى، خود را به هدفى که در پیش رو دارد، برساند؛ در این راهیابی فقط نیاز به یک نظم است که آنرا باید در چوکات قانون خلاصه کرد.
از این رو، باید دقت کرد و مفهوم و معنای قانون را در ساختارهای اجتماعی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی  خلاصه کرد و راه تطبیق آنرا در همکاری همگانی و نسبی باید دید.
 کار برد روش های روبنایی و سوءاستفاده از اعتقادات و افکار ملی و فرهنگی، پیاده کردن خواسته های بیگانه جدا از ساختارهای خودجوش اجتماعی و فرهنگی که بنا بر ضرورت، زندگی مشترک را ایجاب میکند، نه تنها راهگشاى مشکلات موجود نيست، بلکه مشکلات موجود را اضافه نموده و باعث گم شدن راه از چاه میگردد.
 اگر محور انتخابات موجود، بدون در نظرداشت کمبودها و عدم درک درست از ساختارهای قومی، اجتماعی، و حقوقی تمام ملیت های ساکن در این کشور، با این شیوه های ویرانگر و به اصطلاح ائتلاف های کوچه و سرک به پیش برود، نتیجۀ آن بدون شک به رای دهی نه، بلکه به رای گیری می انجامد.
 اگر شیوۀ انتخابات در این کشور ویران شده، بر پایه های به اصطلاح اقلیت و اکثریت قومی به پیش برود، نه تنها امیدى به نتیجۀ نهایی آن نیست، بلکه پروسه يى است که ضدیت ها را داغتر ساخته و زمینۀ دست اندازی کشورهای همسایه و پارچه شدن بیشتر کشور ما را به دنبال خواهد داشت.
نباید فراموش کرد که تمام ملیتهای ساکن در این کشور، با خصوصیات روانی افغانی مجهز بوده و  حل مشکلات را، از راه های گوناگون نیز آشنايند. هر قوم و ملیتى که به واسطۀ سخنگویان خود بخواهند با نیرنگ و سوءاستفاده از اعتقادات، نابرابری ها و زورگویی ها، در صدد غصب قدرت سیاسی و اقتصادی در کشور باشد، با خشونت های دایمی سروکار خواهد داشت؛ زیرا در یک جامعۀ چند ملیتی، با در نظرداشت سه دهه جنگ تحمیلی و به تحلیل رفتن همه ارزش های قبول شدۀ اجتماعی و فرهنگی، نمیتواند هیچ ملیتی ادعای برتری نماید؛ درست مانند درد است که اگر بر یک قسمت وجود پیدا شود، همه وجود از آن متأثر خواهد بود.
 وقت آن است که از گذشته های دردناک، باید آموخت و همه ملیت ها را در تعیین سرنوشت شان به دست خود شان آزاد گذاشت. فقط با همدستی و همکاری ملی، میتوان به رشد و اعتدال، رفاه و آسایش خود و دیگران رسید.
محمد جواد