نويسنده: محمد شفیق همدم  
شرکای راهبردی, نظامی, پایدار و مصمم از جمله عناوین دوستی افغانستان و امریکا است. در کمتر از یک و نیم دهه روابط این دو کشور، فراز و نشیب های بی سابقه ای را پیمود. یا به عبارت دیگر، این روابط در قرن 21 میلادی هیچ سابقه ندارد. در سال 2001 افغانستان با تمام ناتوانی، کوچکی و دوری اش از امریکا، بزرگترین تهدید به این کشور شمرده میشد. بعد از حملات یازدهم سپتامبر، امریکا نتوانست که این تهدید بزرگ را نادیده بگیرد و یکجا با متحدینش بر افغانستان حمله نموده حکومت طالبان را سرنگون کرد. 
این دو کشور متخاصم، خلاف پیشبینی های کاراگاهان، در یک زمان کوتاه به کشورهای دوست مبدل شدند. برای نخستین بار افغانستان در سال 2010 میلادی توافقنامه مشارکت پایدار را با پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) امضا نمود. این اقدام بی سابقه ناتو بود که یک کشور آسیای جنوبی را در قالب چنین روابط راهبردی بپذیرد و از آن به بعد، افغانستان در چارچوب ناتو از شرکای پایدار امریکا به شمار میرود. 
در سال 2012 میلادی رؤسای هردو کشور، مشارکت راهبردی را امضا نمودند و افغانستان از جمله شرکای راهبردی ایالات متحده امریکا در تاریخ جهان ثبت شد. در سال 2014 هردو کشور توافقنامه دوجانبه امنیتی را و سازمان ناتو به رهبرى امریکا توافقنامه ماموریت حمایت مصمم را با این کشور امضا نمود.  افغانستان  در دو مشارکت راهبردی چندجانبه در چارچوب ناتو،  و دو مشارکت راهبردی دو جانبه،از جمله نزدیکترین دوستان ایالات متحده به شمار میرود. اگر توافقنامه هايی که میان این دو کشور وجود دارد را با جدیت تحلیل کنیم، خارج از پیمان ناتو افغانستان و اسرائیل از جمله کشورهايی هستند که از بیشترین حمایت امریکا برخوردار هستند.
روابط دشمنی افغانستان، در کمتر از یک و نیم دهه به دوستی و حتی شریک راهبردی ابرقدرت جهان تبدیل شد، که چنین رابطه در تاریخ معاصر بسیار نادر است. فراز و نشیب های وسیع، سریع، حاد و جدی میان هردو کشور، ناشی از فقدان فهم پالیسی روابط خارجی حکومت افغانستان و تناقض راهبرد حزب دیموکرات و جمهوریخواهان امریکا در قبال افغانستان به شمار میرود. ایالات متحده هنوز هم یکی از بزرگترین تمویل کنندگان دولت افغانستان است. تنها به نیروهای امنیتی افغانستان، سالانه در حدود چهار میلیارد دالر میپردازد و بزرگترین پروژه های انکشافی را تمویل میکند.
سوال در اینجاست که چرا با تمام این همکاری ها، هنوزهم روابط این دو کشور به تناسب همکاری ها نزدیک و صمیمی نیست؟ این سوال ممکن ده ها پاسخ متفاوت داشته باشد؛ اما عواملى وجود دارند که باعث تنش ها میان این دو کشور میشوند.
این عوامل به دو دسته اند: داخلی و خارجی. عوامل داخلی عبارت اند از مدیریت نا درست روابط دو حکومت، عدم آگاهی کافی از یکدیگر و فقدان اعتماد. بطور مثال استفاده ابزاری روابط میان دو کشور در کارزارهای انتخاباتی، اولین بار حضور امریکا در منطقه بدون دانایی کامل از فرهنگ، ساختارها، تشکیلات و بازیگران پشت پرده، تصامیم پنهانی و مستقلانه در مسایل حساسى چون عملیات های نظامی، روابط با کشورهای متخاصم و محدود بودن ارتباطات بین هردو کشور  عوامل خارجی شامل نفوذ کشور ها و قدرت های منطقه، تغیر اوضاع سیاسی در منطقه و فرامنطقه، چون حمله بر عراق، بهارعربى و حتی بحران تجاوز روسیه در گرجستان و اوکراین.
با وجود عناوین مختلف برای دوستی این دو کشور، هنوزهم هردو حکومت نتواسته اند که روابط و منافع خویش را تعریف کنند. این یکی از اشتباهات راهبردی سیاسیون هردو کشور است. بالخصوص رهبری افغانستان تا هنوز موفق نشده که سیاست خارجی کشور را از سیاست داخلی به دور نگهداشته و این روابط ها را قربانی اهداف شخصی خویش نکند. حکومت وحدت ملی نیز تا هنوز نتواسته که روابط مورد نیاز را با ایالات متحده برقرار نمايد. 
سفر رهبری حکومت افغانستان با همه تاخیر به واشنگتن، خود یک دلیل بر مدیریت ضعیف پالیسی خارجی این حکومت است.
رهبری این حکومت، باید وحدت ملی را حد اقل در خارج از کشور تمثیل میکردند؛ اما با تاسف که ریس جمهور کشور برای ترتیبات سفرش، سفیر پیشین افغانستان در واشنگتن آقای اکلیل حکیمی وزیر مالیه کشور؛ و ریس اجرائیه کشور سفیر پیشین حکومت در واشنگتن آقای سید طیب جواد مشاور امور خارجی خود را برای ترتیب سفرش به واشنگتن گماشته است. چنین اقدامات نا هماهنگ و مغایر با اصول دیپلماسی معاصر، نه تنها وحدت حکومت را خدشه دار میسازد، بلکه به مشروعیت دستگاه خارجی کشور و هیأت افغانستان در امریکا لطمه وارد میکند. از سوی دیگر، چنین اعمالى نشاندهندۀ تخطی تعهدات و توافقات رهبری هیأت حکومت وحدت ملی را نشان میدهد. 
با وجود اینکه سفر هیأت رهبری حکومت افغانستان به واشنگتن، با بسیار تاخیر صورت میگیرد؛ اما هنوز هم اجنداى این سفر واضح نیست. افغان هايی که توسط آرای خود زمامداران کشور را تعیین کرده اند، حق دارند تا بدانند که رهبران ایشان به چه منظور به واشنگتن سفر میکنند و باید که در چنین سفرهای مهم، خواست های ملت نادیده گرفته نشود. اما متاسفانه که تا هنوز هدف سفر رهبری حکومت وحدت ملی، به ملت نا معلوم بوده و رؤسای حکومت میخواهند با دست خالی وارد واشنگتن شده و با دست خالی برگردند. دکتور محمد اشرف غنی ریس جمهور کشور و داکتر عبدالله عبدالله  ریس اجرائیه ایشان، باید این سفر را یک بازی سیاسی و رقابت تملق نه، بلکه یک شانس شمرده از آن به سود ملت خویش استفاده کنند. 
در چارچوب روابط راهبردی و توافقنامه نظامی و برای تعقیب تعهدات امریکا در قالب این توافقنامه ها موضوعات حساسى چون روند صلح، جلوگیری مداخلات سیاسی و فشارهای نظامی پاکستان، تداوم تمویل و تجهیز نیروهای امنیتی افغانستان، تقویت حکومتداری خوب و مبارزه با فساد، تکمیل پروژه های ناتمام و همکاری های انکشافی در عرصه های ساختار زیربناها بخصوص سیستم آبیاری و برق، از جمله موضوعاتى است که هیأت رهبری حکومت وحدت ملی، باید با مقامات دولت امریکا صحبت نموده و در زمینه خواهان همکاری ایشان گردند. احزاب سیاسی، نهاد های مدنی، اعضای پارلمان کشور، رسانه ها و ملت حق دارند تا نظریات خود را برای بهبود کشور، به رهبری حکومت خویش ارایه نموده نتایج چنین سفرها را ارزیابی کنند و ایشان را در صورت ضرورت مواخذه نمایند و نگذارند که چنین سفرهای مهم، به جلسات سخن چینی و تخریب تبدیل گردد. 
در مورد نویسنده:
محمد شفیق همدم،  پژوهشگر و تحلیلگر ارشد امور سیاسی و بنیانگزار شورای انکشافی افغانستان و امریکا است.